- نویسنده : رسول طهماسبی
- ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
- کد خبر 13250
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
به گزارش قلعه نیوز؛ مرگ هرگز قادر نیست نام نیک انسانهای شرافتمند و پاک را از آنان بستاند و باخود ببرد.
مرگ با آنچهره توانا و سرپنجه ی زورمند خود در برابر تنها چیزی که حقیر و ناتوان میماند نام نیک انسانهای نیک و خاطره ی شرافتمندی و بزرگمنشی آنهاست.
سید ابوطالب نامی بسیار آشنا در دفتر خاطرات مشترک و زندگی گذشته ی ماست.
سیدی پاک و زلال ،که تاریخ دینداری و دین پروری و برپایی مجالس روضه و عزای اهل بیت (ع) در این کهن دیار، تا حد زیادی با نام او گره خورده است و اعتقادات پاک و خالص دینداران نسل های قبلی و فعلی ما، مدیون سالهای سال وعظ و خطابه اوست.او اصول دینی و اخلاقی را نه تنها در قالب بیانی ساده و قابل فهم به عامه مردم بیسواد و کم سواد آنروز آموخت، بلکه با ساده زیستی و رفتار و اخلاق کریمانه خود آنچنان نفوذ و تأثیری بر قلوب مردم زمانه ی خویش داشت که قسم خوردن به جدّ او را بالاترین قسم در محاورات روزانه خود می دانستند.او گرچه نماد و نشانه ی روشنی چراغ دین و مذهب در میان مردم روستا بود و به انجام همه ی امورات دینی مردم همت می گماشت اما هرگز در قبال کاری که انجام می داد توقع و چشمداشتی از کسی نداشت. صدای زیبا و دلنشین سید باصفای محل،درهنگامه ی اقامه اذان، بر بلندای اتاق گِلی محل زندگیش ،زیباترین و آرامش بخش ترین آوازی بود که از هر جای روستا شنیده می شد.هنگامی که مطابق معمول هر روز، سواره و پیاده ،از کوچه های روستا می گذشت تا در مجالس روضه ای که معمولا در خانه های بزرگان روستا برپا بود حاضر شود، هر رهگذری به رسم ادب واحترام، در برابر قداست و بزرگواریش سرتعظیم فرود می آورد و با ورودش به مجلس روضه،همگی بپا خاسته وبا صلوات های بلند مورد استقبالش قرار میدادند.در مجالس روضه،در میانه مجلس، بر روی صندلی فلزی( ارج)که با پتو و پارچه سیاهی پوشیده می شد قرار می گرفت،ابتدا با استفاده از کتاب قطور و قدیمی که همیشه ی ایام آنرا همراه خویش داشت،با ذکر احادیث و روایات و داستانهای کوتاه از زندگی ائمه،به موعظه حاضرین می پرداخت و پس از آن با ورود به مصیبت شهدای کربلا، با آنچنان صدای حزینی به ذکر مصیبت می پرداخت که صدای شیون زنان و مردان پای منبر تا چند منزل آنسوتر شنیده میشد .جمله پایان بخش تمام مصیبت هایش
(فریاد از غریبی و بی یاری حسین)بود
و پس از آن به ذکر چند دعای مختصر می پرداخت که تماما برای شفای بیماران و حاجت حاجتمندان و قبولی عزاداری حاضرین در مجلس روضه بود و در آخرنیز،با دادن سلام در جهات مختلف به روضه خود پایان میداد.او براستی شیفته اهل بیت بود،بر بالای منبر ،خود بیش از هر کسی می گریست و اشکهایی که چون مروارید بر محاسن سپیدش می غلطید …
اوج حزن و اندوه و عشق او به سالار شهیدان کربلا را در روضه ظهر عاشورا در محل قبرستان فرش شده (مقابل شهرداری) می دیدیم، آنگاه که در میانه روضه،از منبر برمی خاست، ایستاده و عمامه ازسر برمیداشت و با دستانی که به آرامی بر سر میزد چنین میخواند
(شور و شین است واویلا…قتل حسین است واویلا…)
نام ویاد این سید جلیل القدر همواره در خاطره و حافظه ی تاریخی مردمان این دیار بخصوص نسل پابه سن گذاشته ما،جاودانه خواهد ماند.
روحش شاد / حیاتی